نني و موشه

 

  کپی رایت : ننی و موشه
 

 

Sunday, October 30, 2005

زندگي من و موشه

بيشتر مشكلات زن و شوهرا از اينجا شروع مي شه كه فكر مي كنن بعد از ازدواج هر كاري و هرحالي بايد دو نفره باشه، يعني اون خطبه عقد مثل زنجير كوتاه و محكميه كه تا آخر عمر پاهاشونو بهم مي بنده واز نظر من اسيرشون مي كنه. آدم ياد زندانيا ميفته!

بهترين حالتش اينه كه هر دو با هم به تفاهم كامل برسن و هميشه تو يه جهت حركت كنن (كه همچين چيزي با توجه به تفاوتاي فردي آدما اصلا غير ممكنه) با توجه به اينكه مسيرشون كلي پستي بلندي داره اين زنجير كلفت كلي دست و پا گيره، ممكنه يه كدومشون يه جايي كم بياره و جاي ديگه بخواد بدوبدو كنه! به هر حال سرعتشون كم مي شه.


اگه هم نخوان تو يه جهت حركت كنن كه واويلاس، جنگ تن به تنه!
اگه سياست و سياست بازي تو كار باشه كه يه طرف اون يكيو با چرب زبوني قانع مي كنه وهرجا دلش مي خواد دنبال خودش مي كشونه.چون هميشه يه كله كمتر از دو تا جواب ميده( البته اگه هيچ كدوم منگل نباشن) مجبور ميشه انرژي دوبل بذاره.اونقدر كه تموم فكر و ذكرش مي شه مسيريابي كه به ديوار نخوره و سركوفت نشنوه! هرچند كه طرف مقابلش به هر حال بعد ازيه كم يا شايدم كلي راه رفتن مي فهمه كه سرش بدجوري كلاه رفته و به هيچ جايي كه تو زندگي مي خواسته نرسيده، يا مي پذيره و احتمالا افسرده مي شه، يا مي زنه به سرش مي شه خل و ديوونه! تازه اگه خيلي دلش براي زندكي ازدست رفتش بسوزه يه موقعي كه همسرش خوابه يا حواسش پي پيدا كردن راه و چاهاس،با يه سوهان زنجير دور پاشو يوش
يواش مي بره و دبرو كه رفتيم.
اگه هم سياست و سياست بازي تو كار نباشه كه مي شه قانونه جنگل! هر كي زورش زياد اون يكيو دنبال خودش خركش مي كنه و مي بره. اينجاس كه حركت كردن اونم با يه آدمي كه به هرچيزي چنگ مي زنه تا مانع ادامه دادن بشه خيلي سخته. سرانجامي هم نداره، هر دو تا بعد از يه مدت زخم و زيلي مي شن و تا آخر عمر درد مي كشن. تازه اگه توافق كنن كه
زنجير دور پاشونو بشكونن كلي طول مي كشه زخم پاهاشون خوب بشه تا بتونن دوباره راه بيفتن.


نتيجه اخلاقي :سعي كنين وقتي ازدواج مي كنين دور پاهاتون بجاي زنجير كش ببندين كه انعطاف پذيرتره!(((((((:
البته توصيم به خانوما اينه كه دور پاي همسراتون دودور كش ببندن احيانا در نره!!!!!


تو زندگي من و موشه از زنجير وحتي كش هيچ خبري نيست. ما تو يه توپ زندگي مي كنيم كه رويهش قرمزه.وجود اين رويه كه خط قرمزاييه كه يا خودمون با هم توافق كرديم ياعرف و شرع ائنا رو تعيين كرده، چند تا خاصيت داره:
يكي اينكه ما رو هميشه باهم نگه مي داره و نمي ذاره زياد از هم دور بشيم، ديگه اينكه زندگيمونو از باد و بارون حفظ مي كنه و محافظي شده بين ما و دنياي بيرون. در عين حال اين پوسته خيلي هم حساسه! اگه انگولكش كنيم يا هي بهش تنه بزنيم،ممكنه بتركه و اگه بتركه اون فضاي گرم وصميمي بينمون از بين مي ره كه هيچ، مي شيم دو تا آدم كه تالاپي مي افتن وسط گود زندگي و هر كدوم بايد تنها و با پاي پياده بقيه راهشونو برن.
وقتي من و موشه با هم ازدواج كرديم، اين توپو با هم باد كرديم. توش اينقدر بزرگ هست كه كه آزادياي فرديمونو ازمون نگرفته باشه. اينقدر جا داره كه توش مي تونيم باهمديگه تو يه جهت بدوييم كه با سرعت بيشتري قل بخوره يا اينكه حتي بدون ايجاد مزاحمت براي همديگه يه گوشش براي خودمون خلوتي دست و پا كنيم.
من و موشه همديگه رو دوست داريم همين باعث مي شه رويه توپمون روز به روز با دووم تر شه!
يه چيزي كه خيلي مهمه اينه كه هميشه بايد حواسمون جمع باشه:
يكي اينكه باد توپمون بسته به شرايط بايد تنظيم بشه.
يا اينكه نذاريم هرمانعي كه سر راهمون سبز شد شوتتش كنه يه طرف و راهمونو دور كنه. بايد پشت هم باشيم و تو مسيري كه دوست داريم قلش بديم.
يا اينكه اجازه نديم دوست داشتن همديگه روي اين رويه رسوب كنه. آخه با دوومش كه نمي كنه، باعث مي شه كلفت ترولي پوك تر بشه. يه موقع چشمامونو باز مي كنيم و مي بينيم علاوه بر اينكه توپتمون سنگين تر شده و ديگه نمي تونه مثل گذشته راحت قل بخوره،فضاي داخلشم به حدي تنگ شده كه به زحمت جا براي نشستن دو تا آدم هست چه برسه به زندگي كردن. يه همچين رويه اي با كوچكترين تلنگري ميشكنه و پودر مي شه تو هوا.
يا اينكه اگه چيزي گيربهش كرد وخدايي نكرده سوراخ شد يا رويش در اثر فرسايش نازك شد.سريع دست به كار شيم و تعميرش كنيم. اگه به موقه دير بجنبيم و پنچريشونگريم، يا خود به خود مي تركه يا اينكه بادش خالي مي شه و از حركت وايميسته.


اگرچه ممكنه توپمون تو راه پرازوصله پينه هم بشه ولي مي رسونيمش به جايي كه هردومون دوست داريم بهش برسيم.مگه نه موشه!

Saturday, October 29, 2005

وب لاگمون رنگ و روی اصلي شو گرفت


_________
_________
سلام
بالاخره وب لاگ ماهم یه رنگ و رویی به خودش گرفت.قرارمون شده بعد ازاین وقتهایی که باهم هستیم و یا از باهم بودنامون می نویسم از این وبلاگ استفاده کنیم. و وقتهایی که می خواهیم تنهاییامونو با شما تقسیم کنیم بریم تو اتاق اینترنتی خودمون و از اونجا با شما باشیم.
_______
________
_________
ننی تو اتاقش برای شما چند تا نوشته داره :
__________
و اتاق موشه هم با این نوشته ها به جمع وبلاگها پیوسته:
__________
__________
منتظر کامنتتون هستیم.
موشه



Saturday, October 22, 2005

من ننی ام


سلام

من نني ام

يه خواهر زاده د ارم 2 سال و خرده ايشه، از وقتي شروع کرد به حرف زدن چون تلفظ اسمم براش سخت بود، نني صدام مي زد. هنوز هم با اينکه بزرگ شده من براش نني ام. نني يه دختره که هميشه لباسهاش آبييه(رنگ مورد علاقش)لاک ناخناش خوشرنگه و موهاش بلنده.

بعضي اوقات موشه هم نني صدام مي کنه. من و موشه 3 ساله که تو يه خونه واقعي با هم زندگي مي کنيم و چند روزه که يه
خونه اينترنتي هم ساختيم.

تو اين خونه اينترنتي من بعضي اوقات ميرم تو اتاق نني و براتون از خودم، از ايده هام، از تفکراتم، از خوشيها و شيطنتهام و از تنهاييام مي گم دوست دارم که شما هم از خودتونو بگين، از ايده هاتون، تفکراتتون، خوشيهاتون و شيطنتهاتون و تنهايياتون.
تنهام نذارين چون من از بچگي از تنها موندن تو خونه مي ترسيدم.

از زندگي با موشه هم مي خوام براتون بگم، از اينکه چه جوري با هم آشنا شديم و چه جوري زندگي مي کنيم هر کسي ما رو مي شناسه مي گه ما زوج عجيب غريبي هستيم.

شايد دونستن اينکه چند درصد مردم مثل ما زندگي مي کنن يکي از بزرگترين انگيزه هاي من براي درست کردن اين خونه اينترنتي باشه. يس به خونه ما خوش اومدين. ما هميشه يذيراي هرجور مهموني بوديم مخصوصا اينترنتيش

ننی

Friday, October 21, 2005

سرآغاز يه زندگي اينترنتي

سلام دوستان
بالاخره ماهم وب لاگ دار شديم و من و نني قرار گذاشتيم اونقدر
بنويسيم تا اونهايي كه دوستمون دارن بيشتر دوست داشته باشن و مهرشون رنگ زندگيومونو پر رنگ تر كنه.
خوش اومديد و خونه اينترنتي ما رو با صفاي خودتون گرمي بخشيديد.
هر سخن شما به اين خونه بوي تازه گي و هر نگاه شما به زندگي ما روشني مي ده.

اين دوچشم شما رو ياد چي مي اندازه! دو تا چشم شيطون كه زندگي منو نقاشي كرد؟ بهتر نگاه كنين، تا شماهم نني رو اونطور كه من مي بينم ببينين:


به چشم هاي من نگاه كنين منو خواهيد ديد من موشه هستم!



٦ سال پيش همين روزا حدودا ٢٢ آبان يه دختره
شوخ و شنگول، با دو چشم پر از شيطوني، اومد شركت ما. من قرار بود به يكي از دوستاش در باره كارهاي فرداش يه توضيحاتي بدم.خوب ديگه از همين جا قصه ٦ ساله منو نني شروع شد و امروز كنار هم نشستيم تا اين قصه رو دوباره بسازيم تا فراموش نكنيم كه ميشه چقدر خوب بود و خوب زندگي كرد.زندگي ما زندگي خوشيهاست و دوست داريم اونو با همه مهمونامون تقسيم كنيم.

بعد از اين هر چند وقت يكبار يه بخشهايي از اون رو براتون تعريف خواهم كرد. البته بسته به اين كه تو چه مودي باشم و ياد چي افتاده باشم ...

سعي مي كنم نني رو تشويق كنم تا همين قصه رو از
ديد خودش بگه ...اينجوري دو تا دنياي مختلف ميتونيم كنارهم ببينيم.
البته وب لاگ و فقط به خاطر اين راه نيانداخيتم.
من دوست دارم تواين وب لاگ:
====از دلتنگيهام بگم
====از خوشحاليهام براتون تعريف كنم
====از نگرانيهم و اسه نني بگم
====شعر براتون بخونم
====داد بزنم و

========در باره هرچي كه به من و زندگي منو نني مربوط باشه بنويسم.
====و بيشتر از اين ها دوست د ارم از شما بشنوم
========درباره خودتون، نوع زندگيتون و تصميم گيريهاتون
========اگه جاي من يا نني بودين چي كار ميكردين و
========خونه اينترنتي شما كجاست؟

بعدا مي بينمتون و بيشتر خواهم نوشت...
موشه